، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

آنام تک ستاره آسمان قلبم

سفر

سلام. سه شنبه ساعت 2.20 دقیقه مامان اومد مهد کودک دنبالم بریم شمال. من تو راه خیلی پسر خوبی بودم یه کم هم با بابایی رانندگی کردم کلی حال داد.  وقتی رسیدم خونه مامانی خاله مرضیه تند دوید اومد هی قربون صدقه من رفت. فردا خاله مینو و عرشیا اومدن دیدنم بعد هم بعد ازظهر من واسه اولین بار رفتم ماسوله جاتون خالی چقدر ماسوله قشنگ بود . مامان جون از نمایشگاه کتاب واسم اولین کتاب داستان رو به اسم نگیر بهونه ای دردونه رو خرید یه عالمه عکس های خوشگلم گرفتم. وقتی رسیدیم خونه من شیر خوردم مامان هم با خاله مرضیه و خاله مینو رفت بیرون شام بخوره بابا هم با مامانی منو خوابوندن. پنج شنبه 10 شهریور تولد مامان جون بود. همه ناهار اومدن خونه ما...
9 مهر 1390

آنام من بابا می گه

آنام جون من از 16 شهریور خیلی خوشگل و ناز هی میگه بابا بابا منم ازش فیلم گرفتم و صداشو ضبط کردم پسر گل مامان چرا مامان نمی گی؟آنام جون وقتی باهات حرف می زنم و می گم مامان، دد تو با کنجکاوی کامل به دهنم نگاه می کنی الهی مامان قربون این همه خوشگلیت بشه فدای تو بشم مامان جون عسلم، قشنگم وجودم. اما آنام جون از روزی که برامون مهمون اومده حتی یه بار هم با با نگفتی اما در عوضش از 21 شهریور کاملا مدل چهار دست و پا وای می ایستی و داری سعی می کنی چهار دست و پا بری جمعه هم یک قدمی رفتی آفرین به پسر زرنگ مامان.
28 شهريور 1390

بقعه شیخ صفی

سلام . جمعه صبح آنام کوچولو برای اولین بار ربا مامان، بابا، مامانی ، اعظم جون و شوهرش رضا که دوستای مامان  هستن و اومده بودن خونه ما مهمونی واسه اولین بار رفت موزه شیخ صفی اردبیلی و اونجا کلی عکس های خوشگل با مامان و بابا گرفت.
28 شهريور 1390

آنامم دوباره مریض شده

پسر گلم آنامم دلم خیلی گرفته دلم می خواد گریه کنم آخه آنام گلم دوباره مریض شده آنام جونم دیشب از ساعت 9 شب تا امروز صبح که الان ساعت 8.45 است و من زنگ زدم به مهد دیدم هنوز شیر نخوردی. از وقتی که من منتقل شدم اردبیل پسرم ، تو همش مریض شدی منو ببخش مامان جون که با انتخاب غلطم باعث این همه اذیت تو شدم ای کاش مامان همانطوری قراردادی تو رشت می موند. ای کاش تو آزمون شرکت نمی کردم که بعد وسوسه بشم که بیام اما الان نه راه پس دارم نه پیش . مگر اینکه بی خیال کار شم. می دونم تو هم دوست نداری مامان بعد این همه زحمتی که کشیده و درس خونده تا تو رو هم سرافراز کنه تا در آینده بهش افتخار کنی و بگی مامانم یه پژوهشگر یه استاد و یه مهندس نمونه است .پسرم گلم خ...
24 مرداد 1390